به مناسبت شهادت امام صادق(ع)(مصیبت مکشوفه)
هی نکش این طناب را دلسنگ
او رفیق خدا و جبریل است
این همه ناسزا نگو نامرد
با رسول و بتول ، فامیل است
پیرمرد است احترامش کن
هی نزن با لگد به پهلویش
یاد موی رقیه می افتد
جان زهرا نگیر از مویش
شیخ شهر است، آبروی شهر
بی عمامه است و بی عصا مانده
زیر لب ذکر فاطمه دارد
آخر از مادرش جدا مانده
از غم عمه زینبش نالان
قلب او گشته پر غم و آشوب
یاد عمه می افتد ای بی دین
هی تعارف نزن به او مشروب
دود این خانه کرده چشمش را
پر ز اشک از غم مدینه ، خدا
در که آتش گرفت او افتاد
یاد مسمار و سینه ی زهرا
منبع : jafarbolfathi.ir
شاعر : جعفر ابوالفتحی
- یکشنبه
- 18
- مرداد
- 1394
- ساعت
- 20:25
- نوشته شده توسط
- خادم الصادق(ع)
- شاعر:
-
جعفر ابوالفتحی
ارسال دیدگاه