کجا برگردم بدون تو، ای سایه ی سر من
چرا جان بر لب نمی آید، در این غروب رفتن
به لبهای خشک تو سوگند، که تشنه ام به دیدار
همین که چشمان خود بستی، شده جهان من تار
مرا که کشته غم دوری، تو را خدا نگهدار
وای
الا قد خمیده خداحافظ
گلوی بریده خداحافظ
دل غصه دیده خداحافظ
وای
لب پاره پاره خداحافظ
دل پر شراره خداحفظ
تن پر ستاره خداحافظ
(خدا حافظ ای حسین من)
نرفته از یاد من هرگز، آن لحظه های آخر
چها گفتی با خدای خود، در آن دعای آخر
تو در زیر دست و پا ماندی، من بیقرار و حیران
همین که دشمن مرا میزد، همراه این یتیمان
دعا میکردم سرت از نی، مرا نبیند آن سان
وای
شب و انتظار سحر گشتن
ندارم دگر پای برگشتن
دوباره من و دربدر گشتن
وای
تو ای در بلا ساحل زینب
دعا کن برای دل زینب
که شد دوریت قاتل زینب
(خدا حافظ ای حسین من)
- شنبه
- 7
- شهریور
- 1394
- ساعت
- 6:59
- نوشته شده توسط
- مجید قنبری
ارسال دیدگاه