فاطمه بزم عزاداردسه جا
میکندناله زداغ مصطفی
گه زندبرسربگوید وا حسن
برلبش گاهی نوای یارضا
شیعه گریان گشته است
دل پریشان گشــته است
داغ پیغمبربه دل آذرنهاد
مجتبی بازهرکین ازپافتاد
ازغم بابا کندافغان جــواد
کل عالم گشته غرق درنوا
شیعه گریان گشته است
دل پریشان گشته است
درمدینه مجلس ماتم بپاست
غرق در آه والم عرش خداست
میزندبرسینه هرکس باوفاست
اجر شایان میدهدامشب خدا
شیعه گریان گشته است
دل پریشان گشته است
دیده بسته مصطفی ازاین جهان
ازغمش محزون زمین وآسمان
برده از احرار،هجرانش توان
شدسیه پوش پیمبر ماسِوا
شیعه گریان گشته است
دل پریشان گشته است
شمع غم میسوزداندرانجمن
نوحه خوانی میکندمرغ چمن
زهرکین بنشسته برجان حسـن
آرمیده در بقیع آن باوفــا
شیعه گریان گشته است
دل پریشان گشته است
آنکه برراهش ملائک خاکبـــــوس
باب حاجت،حضرت شمس الشموس
جان دهدامشب غریبانه به طوس
غرق درماتم شده ایرانِ مـــا
شعه گریان گشته است
دل پریشان گشته است
- چهارشنبه
- 20
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 22:1
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محمدرضا محمدی (ناعم)
ارسال دیدگاه