دلم برا تو پر مي گيره بابا
ولي تو رو نيزه رقيه رو خاکا
تو بند غم تو اسيره بابا
بيا که ديگه خيلي ديره بابا
اخه تو مي دوني که از غم دوري
اخر گل ياست مي ميره بابا
بي تو غم و دردم ديگه بي حسابه
چي ميشه يه سر هم بياي به خرابه
موهات مثل موهام رو ني پريشونه
به جز پنجه ي باد نداره شونه
فقط نصيبم اه افسوسه بابا
که نيزه گلوتو ميبوسه بابا
باباجونم باباجونم باباجونم باباجون
خوش اومدي بابا به ويرونه مون
ولي چرا با سر با لبهاي پرپر
با صورت زخمي و غرق به خون
الهي بابا دخترت بشه کور
نبينه رو موهات نشسته خاکستر
نگو که سرت بوده کنج تنور
نمي دوني بابا که من چه کشيدم
تو طشت طلا که سر تو رو ديدم
ديگه دختر تو اينو خوب ميدونه
چرا لب پاک تو غرق خونه
اگه که رقيه بابا جون داد امشب
همه ميدونن داغ خيزرونه
باباجونم باباجونم باباجونم باباجون
- پنج شنبه
- 19
- شهریور
- 1394
- ساعت
- 6:18
- نوشته شده توسط
- حمید
ارسال دیدگاه