مسموم زهر ظلم و جفایم/غریب بغدا،ابن الرضایم
آه/سوزد این دلم/که همسر من/شده قاتلم
آه/آه و واویلا...
در کنج حجره جان می سپارم/جز درد ومحنت یاری ندارم
آه/چشمم گریان است/دلم سوزان است/کامم عطشان است
آه/آه و واویلا...
از ظلم و بیداد دخت مأمون/در این غریبی دلم شده خون
آه/ناله ها زدم/در بین حُجره/دست و پا زدم
آه/آه و واویلا...
از تشنگی در شور و نوایم/وارث به داغ کرببلایم
آه/غربت دلبر/گلهای پرپر/عطش ِ اصغر
من گرچه دلخون گرچه غریبم/گریه کن ِ آن شَیب الخضیبم
آه/آن دور از وطن/صد پاره بدن/بی غُسل و کفن
آه/مظلوم حسین جان...
- دوشنبه
- 23
- شهریور
- 1394
- ساعت
- 5:26
- نوشته شده توسط
- مجید قنبری
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه