• دوشنبه 3 دی 03


شعر وفات حضرت ام البنین(س),(وقت غروب ، چشم ترش درد مي كند)

4321
2

وقت غروب ، چشم ترش درد مي كند

ذره به ذره بال و پرش درد مي كند

 


 

كم كم كه ماه مي شكفد در برابرش

با رؤيت هلال، سرش درد مي كند

 

بي اختيار وقت نگاهش به آب ها

قلبش به ياد گل پسرش درد مي كند

 

بايد كه از بقيع به سوي منزلش رود

پر زحمت ست چون كمرش درد مي كند

 

هر چند كنج خانه كسي نيست منتظر

اين بيت حزن، بوم و برش درد مي كند

 

تنها نه محض خاطرآن چار شير نر

اين خانه سال هاست، درش، درد مي كند

 

اما هزار شكر كه شب ها منور است

از نور خواهري كه پرش درد مي كند

 

هرشب مي آيد از پي دلداري زني

با اين كه جسم محتضرش درد مي كند

 

يك سال و نيم تلخ، شبيه دو ماه و نيم

با ياد كوچه ها جگرش درد مي كند

 

علی لواسانی

منبع:وبلاگ شعر شاعر

  • شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1391
  • ساعت
  • 5:36
  • نوشته شده توسط
  • جواد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران