کن نگاهی ای خدا سوی قربانگاه من
شد جدا برسینه ام دست عبدالله من
غرقه در خون با لب خشکیده شد
پیش چشمم آخرین گل چیده شد
آه و صد واویلتا
******
وقت رفتن قاسمم زیر سم استران
گفت عمو جان تو و جان این آرام جان
او به روی دامنم سر مست رفت
این به روی سینه ام بی دست رفت
آه و صد واویلتا
******
من ز مرگ قاسم و مرگ این خونین بدن
تا قیامت می کشم خجلت از روی حسن
این دو را برمن امانت داده بود
عشق من این دو برادر زاده بود
آه و صد واویلتا
- پنج شنبه
- 9
- مهر
- 1394
- ساعت
- 5:37
- نوشته شده توسط
- مجید قنبری
ارسال دیدگاه