تنها چرا نشسته مگر گریه می کند؟
چون شمع شعله ور به نظر گریه می کند
ازمردم مدینه شنیدم که روزها
می آید و ز داغ پسر گریه می کند
بالای چار صورت قبری که ساخته
با دیده های سرخ جگر گریه می کند
با ذکر جانگداز -حسینم غریب- بود
دائم زند به سینه و سر گریه می کند
از سوز روضه خواندن این مادر شهید
هر عابری میان گذر گریه می کند
گاهی دلش برای علی تنگ می شود
گاهی برای روضه ی در گریه می کند
بغض نگاه باد صبا گفت با دلم
دیگر غروب شد, چقدر گریه می کند!!
وحید قاسمی
**
برگرفته از وبلاگ تیشه های اشک
- شنبه
- ۱۶
- اردیبهشت
- ۱۳۹۱
- ساعت
- ۶:۵۹
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه