(شور -علی اکبر سلام الله علیه)
امون ز چشمای حسود که اکبرو نظر کرد
داغ لب قشنگشو بر جگر پدر کرد
بابات کنار خیمه ها دست به دعا نشسته
خدایا کی علی میاد دیگه دلم شکسته
صدا بلند شد که پدر دیگه علی نداری
تشنه دارم جون میدم و کاش کمی آب بیاری
تا صدا اکبرو شنید ریخت رو سرش آسمون
عصا دیگه شکسته شد بابا شده قد کمون
یه بار دیگه بابا بگو دیگه توون ندارم
میخوام بابا صورتمو رو صورتت بذارم
بارون خون می ریزه از هر سر گیسوی تو
بابات زمین گیر شده از شکاف ابروی تو
شبیه مادرم شدی بازوی تو کبوده
بگو که این دور و برا مگر مغیره بوده
------------
کمکم کن خواهر من یادگار مادر من
داره جون میده عزیزم میره از کف اکبر من
اکبرم لباتو وا کن دوباره بابا صدام کن
جون خواهرت رقیه یه بار دیگه نگام کن
فصل درده و خزونه دور لب هات پرخونه
پاشو ای مؤذن من وقت گفتن اذونه
شدم از زندگی خسته مادرم اینجا نشسته
اکبرم شبیه زهرا سینه و پهلوت شکسته
خون روی زمین دویده سینه شو دشمن دریده
وقت جون دادن نگاه کن پاشو رو زمین کشیده
داداش دشمنا نامردن به اشک ماها میخندن
اگه تو با ما نباشی دست زینبو میبندن
------------
- یکشنبه
- 12
- مهر
- 1394
- ساعت
- 5:38
- نوشته شده توسط
- مجید قنبری
ارسال دیدگاه