توخیمه ها بیداده روی لبا فریاده
برگشته سوی خیمه گاه
با یال خونی ذوالجناح
تو قتلگاه افتاده شاه
یک می پرسه ذوالجناح چی به سر ما اومده
یکی می پرسه پس چرا بابا جونم نیومده
چرا بابام و ، تنها گذاشتی
لب تشنه جسم شو روی خاکا گذاشتی
آه و واویلا
******
نشسته روی سینه زینب داره می بینه
خنجر روی حنجرشه
نفسای آخرشه
روضه خونش مادرشه
داره می لرزه ، کربلا نشسته شمر بی حیا
می زنه تا جدا کنه سر حسین و از قفا
هنوز نبسته ، حسین چشاشو
یکی یکی می بره با خنجر رگاشو
آه و واویلا
******
بین سپاه بلوا شد سر حسین دعوا شد
یه عده میخوان سرشو
یه عده انگشترشو
یه عده هم پیکرشو
تو این هیاهو خواهرش تنها میون قتلگاس
هی ناله میزنه بیا به فریاد حسین عباس
پیراهنش رو ، بردن به یغما
شکستن استخوناشو با سم اسبا
آه و واویلا
شاعر : محسن طالبی پور
- یکشنبه
- 12
- مهر
- 1394
- ساعت
- 8:44
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
محسن طالبی پور
ارسال دیدگاه