ای روشنی ی چشمای بابا
دار و ندار رعنای بابا
داره می ریزه وقت وداعت
پشت سر تو اشکای بابا
می ری و می شه خیمه هامون گریه بازار
میدون برو اما قدم آهسته بردار
ای عصای این دستای خسته
چاره ساز این دل شکسته
آه و واویلا
******
حالا گذشته آب از سر تو
رو خاک صحراس بال و پر تو
کار تنت از غارت گذشته
چیزی نمونده از پیکر تو
باید تموم دشت و صحرا رو بگردم
دنبال جسم تو کجاها رو بگردم
چه کنم با این سر پاشیده
با لبایی که به هم رسیده
آه و واویلا
شاعر : محسن طالبی پور
- یکشنبه
- 12
- مهر
- 1394
- ساعت
- 12:30
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
محسن طالبی پور
ارسال دیدگاه