امشب اگه اجازه می دی روضه برات بخونم
روضه برا غریبی و بی کسی تو بخونم
فردا نمی ذارن نامردا کنار تو بمونم
با تازیونه سراغ من میان اینُ می دونم
بگو فردا چجوری باید تو رو پیدات کنم حسین
تو شلوغی میون گودال ، چجور صدات کنم حسین
وای از دل کبوترات ، وای از غربت تو چشات
وای از اسارت حرم ، وای از معجر دخترات
حسین وای
******
امشب تا صبح غریب مادر پیشت می خوام بشینم
غصه و داغتُ عزیزم خدا کنه نبینم
دوریت امونمُ گرفته نگرون و غمینم
فردا به زیر مرکباشون تو رو باید ببینم
بگو با خواهرت عزیزم چرا حالت پریشونه
گمونم فکر فردا هستی ، تنت رو خاکا می مونه
وای از غروب کربلا ، وای از زمین نینوا
وای از زخم تنت حسین ، وای از شمشیر و نیزه ها
حسین وای
******
حرفای امشبت دلم رو آتیش زده می دونی
کاش می شد که امشب صبح نشه کنارمن بمونی
بیقرار فردای توام رحمی به خواهرت کن
پشت خیمه ها یه سر بزن و نگاه به دخترت کن
کنار دخترت نشستم نگرون سر تو هستم
تا که گفتی بر نمی گردی ، ببین ای وای می لرزه دستم
وای از غصه قافله ، وای از دوری و فاصله
وای از طعنه تلخشون ، وای از خولی و حرمله
حسین وای
شاعر : ایمان مقدم
- دوشنبه
- 13
- مهر
- 1394
- ساعت
- 12:49
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
ایمان مقدم
ارسال دیدگاه