با اجازه عموجون ، غوغا می کنم تو میدون
وقتی که رجز می خونم ، لشگر فراری و حیرون
ببین حال زارمُ بذارتا شهید بشم
برم پیش جدم و نذار ناامید بشم
منم سرباز توام اینه افتخار من
بگم بین معرکه منم قاسم حسن
تا فهمیدن پسر مجتبی منم
دورم کردند نیزه زدن به پیکرم
وای عموحسین مظلوم
******
من به پای تو اسیرم ، نه بگی عمو می میرم
با اجازه مادرت ، اذن میدونُ می گیرم
می خوام مثل اکبرت فدای شما بشم
نذار از کنار تو عمو من جدا بشم
رجز می خونم ببین منم شیر مجتبی
میام بین لشگر و دلم پیش خیمه ها
بین لشگر عمومُ هی صدا زدم
پیش چشماش به خدا دست و پا زدم
وای عموحسین مظلوم
******
من بالاسرت رسیدم ، تو می دونی چی کشیدم
روی پیکرت عزیزم ، زخم شمشیرارُ دیدم
ببین نوگل حرم نخواب پیش چشم من
نذارجون به لب بشم پاشو دلبر حسن
چقدر زخمه صورتت چه کردن با این تنت
رسیدی به آرزوت می ری پیش مادرت
پیش مادر برو ای سینه شکسته
تیغ و نیزه به روی سینت نشسته
وای عموحسین مظلوم
شاعر : ایمان مقدم
- سه شنبه
- 14
- مهر
- 1394
- ساعت
- 7:7
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
ایمان مقدم
ارسال دیدگاه