مُحرم آمد و در سینه،خیمهْ غم زده است
دوباره فصل جنون مرا رقم زده است
دوباره هر شب من رنگ کربلا دارد
وَ غم به گنبد قلبِ غمین عَلَم زده است
به هر حسینیه گویی حسین..حرم آنجاست
که دوست در دل عُشّاق خود حرم زده است
عجب دروغ بزرگیست، بی تو دم زدن از عشق
هر آنکه از تو سروده؛ ز عشق دم زده است
بدون شک به بهشت خدا رسد آخر
کسی که در جهت “مَنْ بَکی” قلم زده است
به بیت بیت سروده ز محتشم آقا
حرارتی بده افزون به آتشم آقا
شاعر : وحید دکامین
- پنج شنبه
- 16
- مهر
- 1394
- ساعت
- 8:47
- نوشته شده توسط
- وحید دکامین
- شاعر:
-
وحید دکامین
ارسال دیدگاه