شش ماهه سرباز بابا ، آماده ام تا بمیرم
خواهم که بوسه به حنجر ، از تیر دشمن بگیرم
کوچک ترین یار بابا
همراه و غمخوار بابا
******
بابا بخواند برایم ، لالایی خواب آخر
پنهان به زیر عبا کرد ، جسمم ز چشمان مادر
مادر ندارد به سینه ، شیری که نوشم خدایا
بابا طلب کرده یاور ، حلقه به گوشم خدایا
لب تشنه ی آب و اما ، سیراب از عشق خدایم
بابا خدایت نگهدار ، قنداقه شد بوریایم
کوچک ترین یار بابا
همراه و غمخوار بابا
******
از روی دستان بابا ، سوی خدا پرکشیدم
اما به هنگام رفتن ، آه خدا را شنیدم
دل خون شد از غصه ی من ، آن عمه ی زار و خسته
بابای حیران چه می کرد ، مادر به راهش نشسته
با تیغ خود پشت خیمه ، قبری مهیا نموده
شیون کنان مادرم گفت ، عصیان طفلم چه بوده
کوچک ترین یار بابا
همراه و غمخوار بابا
شاعر : حسین رضائیان
- شنبه
- 18
- مهر
- 1394
- ساعت
- 8:39
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
حسین رضائیان
ارسال دیدگاه