عباس آب آورم من ، جانم فدایت حسین جان
درمانده ی یک نگاهم ، بنما عنایت حسین جان
من ساقی کودکانم
لب تشنه و نیمه جانم
******
لبریز گشته دل من از ناله و آه شبگیر
دستم جدا شد ز پیکر ، بنشسته بر چشم من تیر
ای کاش تا پیش خیمه ، تیری به مشکم نمی خورد
اینگونه شرمنده ی تو ، ساقی عطشان نمیمرد
من را مبر سمت خیمه ، شرمنده از کودکانم
گفتا به من مادر تو ، ادرک اخا را بخوانم
من ساقی کودکانم
لب تشنه و نیمه جانم
******
بعد از تو ای شاه غیرت حسین برادر ندارد
می بینم آن دم که زینب چیزی روی سر ندارد
بعد از تو دستان دشمن ، بر گوش ها حمله ور شد
در موج نامحرمی ها ، این خیمه ها شعله ور شد
لب تشنه در گاهواره ، شش ماهه عطشانت عباس
از غصه ات می زنم من ، بوسه به دستانت عباس
من ساقی کودکانم
لب تشنه و نیمه جانم
شاعر : حسین رضائیان
- شنبه
- 18
- مهر
- 1394
- ساعت
- 8:43
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
حسین رضائیان
ارسال دیدگاه