آخر عمر کارم حسین به غل و زنجیر کشید و
تا سرتو روی نی دیدم یه دفعه سرم تیر کشید و
جاش خالیه، مادرم بخونه برام وای دخترم
از قتلگاه، بگه برام منم بگم از غارت حرم
آه، قرآن بخون آرومشه دل برادرم
آه، کم نشه سایه ی سرت از رو سرم
وای، حسینم ای غریب مادر ۲
*****
ببند چشاتو تا نبینی زینب و در هجوم انظار
دارم خجالت میکشم حسین! تو ازدحام بازار
آی با توام، نیزه دار آهسته تر قدم بردار
باره آخرت، باشه که زمین میفته سر سردار
آه، رقیه پای نیزه هق هق میکنه
آه، چیزی نمونده سکینه دق بکنه
وای، حسینم ای غریب مادر ۲
*****
گریه های رباب دلو می سوزونه تو قافله
بدتر از اون وقتی همه "آقا" میگن به حرمله
شمر سر ما داد میزنه هر کسی رو میخواد میزنه
رباب و ساکت میکنم سکینه فریاد میزنه
آه، کاش تموم مصیبتام یه خواب باشه
آه، باور میکردی دستامون طناب باشه ؟
وای، حسینم ای غریب مادر ۲
شاعر : محسن حسن آبادی
- یکشنبه
- 19
- مهر
- 1394
- ساعت
- 5:52
- نوشته شده توسط
- مجید قنبری
- شاعر:
-
محسن حسن آبادی
ارسال دیدگاه