بعضی روزا فکر می کنم بار گناهم
کاری کرده با من که پیش تو روسیاهم
از خجالت بسته نگاهم
درونم می سوزه از سوزش آهم
یاد گرفتاریم می افتم
یاد اون لحظه ای که میبرنم
به یاد غسل و کفنم
یاد فشار قبرم و فریاد زدنم
یاد عذاب و بدنم
یاد اون لحظه ای که دو تا ملک سوال کنند
یاد ساکت شدنم
یاد اون شلاقایی که میزنن روی تنم
که بگو خدات کیه قبله ات کجاست
چیه کتاب تو اسم پیمبر تو بگو
کمکم کن نمونه جوابم توی گلو
سینه زن تو وقتی که میخواد بمیره
دم آخر دم می گیره
اگه بگن حالت چطوره
میگه دلم چشم به راه مقدم حضرت امیره
آخه شنیدم موقع مردن تو میای
پا میذاری روی سرم
خودت نگفتی که میای با پدرم
همراه جد اطهرم با حسنم برادرم
منتظرم باش که میای با مادرم
اگه اومدی بالا سرم
یه بار بگو به مادرت این بیچاره نوکرته
بگو به بابات این غلام قنبرته
بگو به امام مجتبی
این دیوونه گریه کن مادرمه و
مست تو و خواهرمه
به مادرت بگو که این بنده اگر ناسپاسه
ولی دلداده ی عطر گل یاسه
تو عاشقی هر چی میدونه
معلم عشقش عباسه
دینم دینم ولای عباسه
قبله ام قبله ام برگ گل یاسه
دینم دینم زینب و حسینه
قبله ام قبله ام بین الحرمینه
روی زمین یه شهر رویایی می بینم
نگو دریایی می بینم
چشمامو می بندم و تو دلم
یه کربلایی می بینم
وقتی از دور می رسید دو تا نور تو آسمون
تلألوش تو کهکشون
دیگه از کعبه نپرس نام و نشون
اگه دیدی پاهات می لرزه
تا حرم روی زمین بدنت رو بکشون
دعا کن تا میرسی به قادریه
بشینی رو پله های زینبیه
تو همون جا با لطف ارباب نفس آخر بکشی
با اون نفس نعره ی حیدر بکشی
------------
کار چشماش دلبریه دلبریه دلبریه
قد و بالای قشنگش عجب محشریه
تیغ دو دمش صفدریه
غضب نگاش حیدریه
سر زلفش دلفریبه دلفریبه دلفریبه
رگ پیشونیش نصر من الله و فتح قریبه
قوت بازوی شه کرب و بلا
عباس علمدار حسین
- سه شنبه
- 21
- مهر
- 1394
- ساعت
- 13:50
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
حاج محمود کریمی
ارسال دیدگاه