بین خیمه یکی روضه میخونه
غریبونه غریبونه
از لب خشک بچه اش یه مادر
هراسونه هراسونه
دور لب هاش لبش رو میگردونه
میگردونه
دل مادر پریشونه
چشا ابری بارونه
رو لب مادره زمزمه وای
کی میاد ساقی علقمه وای
----------
چشای خسته ی بی فروغش
غزل خونه غزل خونه
کسی راز میون رباب و علی رو
نمیدونه نمیدونه
برای مادرش خیمه مثل
یه زندونه یه زندونه
مادری که دلش خونه
جای آب اشک فراوونه
نوحه ی عمه ها در حرم وای
دم گرفته که وای اصغرم وای
-------
روی دستای خسته چه بی تابه
چه بی تابه
پسر ماه رخ تشنه مولا
چه بی خوابه چه بی خوابه
صورتش رنگ پریده
یه مهتابه یه مهتابه
حرف از حنجر اربابه
برای قطره ای آبه
ترک خشک لبش وا شده وای
باز هم حرمله پیدا شده وای
- پنج شنبه
- 23
- مهر
- 1394
- ساعت
- 14:27
- نوشته شده توسط
- حمید
ارسال دیدگاه