ای عمو جان یادته با وعده هات
بی تابم کردی حسابم کردی
اما امروز پیش عمه از خجالت
آبم کردی جوابم کردی
نگو نرو که بعد اکبرت
نمیتونم ببینم اصغرت
سرشو رو نیزه میزنن
به روی خاک میافته پیکرت
پیش مادرت
عمه و اسارتو نمیتونم ببینم
خیمه ها و غارتو نمیتونم ببینم
آتیش و سه ساله تو نمیتونم ببینم
سیلی و جسارتو نمیتونم ببینم
--------
بعد بابا ای عموجان عشق و دین و
دنیام بودی نفس هام بودی
من یتیمی رو ندیدم بس که مثل
بابام بودی تو آقام بودی
گفتی برن تموم لشکرو
حالا داری به من میگی نرو
تو رو خدا بذار برم عمو
بگیرم انتقام اکبرو
تن پرپرو
خون سرخ اکبرو نمیتونم ببینم
گریه های عمه رو نمیتونم ببینم
لحظه های آخرو نمیتونم ببینم
روی نیزه ها سرو نمیتونم ببینم
-------
ای غریب داغ دیده تو هنوزم
لشکر داری دلاور داری
جای بابام من میجنگم تا بدونن
یاور داری برادر داری
چی میشه باز منو بغل کنی
به خواهش بابام عمل کنی
بدون تو تلخه زندگی
کام منو پر از عسل کنی
دلو نشکنی
دشت بی کبوترو نمیتونم ببینم
لاله های پرپرو نمیتونم ببینم
جنگ بین خیمه رو نمیتونم ببینم
روی نیزه اصغرو نمیتونم ببینم
----------
- جمعه
- 24
- مهر
- 1394
- ساعت
- 5:32
- نوشته شده توسط
- مجید قنبری
ارسال دیدگاه