غروب دهم گذشت و
آتیش افتاد تو دشت و
میره زینب ببینه
تصویر چوب و تشتو
توی ذهن رقیه آه
شمر داره برمی گرده
کار خداست که عمه
هنوز تموم نکرده
دیده عمو با امون
ابرو تو ابرو میشه
سه شعبه ها دستشون
یکی یکی رو میشه
و اما قافله
راهی میشه با شمر و زجر و حرمله
- جمعه
- 24
- مهر
- 1394
- ساعت
- 12:7
- نوشته شده توسط
- حمید
ارسال دیدگاه