ماه من از فلق اومد
سر تو با طبق اومد
یه جون تازه ای تو این
دستای بی رمق اومد
چی شد صدای آروم تو
چرا رگای حلقوم تو
زیر و زبر شده بابا
برا چی سوخته گیسوی تو
چرا شکسته ابروی تو
وای چه خبر شده بابا
کی بریده امون تو رو
لبای خشک و خون تو رو
برا چی چوب زدند بابا
نفس من داره می گیره
دیگه خدا رو شکر که میره
جون من از بدن بابا
دیگه بوی اجل گرفتم
سرتو در بغل گرفتم
یاابتا حسین مظلوم
------
دارم یه رازی با سیلی
باید بسازی با سیلی
شامیا رسمشون اینه
یتیم نوازی با سیلی
از کربلا به شام رسیدیم
سر تو رو رو نی می دیدیم
تو این مسیر من و عمه
پیش تو روسفید شدن و
برادرام شهید شدن و
شدیم اسیر من و عمه
بهم بگو می خوام بدونم
کجا بودی بابایی جونم
چقده دیر رسیدی تو
یه دنیا غم یه عالمه درد
تنور گرم خرابه ی سرد
چه جاهایی رو دیدی تو
از لب تو عسل گرفتم
سرتو در بغل گرفتم
یاابتا حسین مظلوم
-------
شبیه یک نهالم که
شکسته ساقه افتادم
بابای من خبر داری
از روی ناقه افتادم
کنار دختر تو اومد
فاطمه مادر تو اومد
تو اون شب سیاه اومد
ولی رقیه غم زده شد
خلوت ما به هم زده شد
تا زجر بی حیا اومد
سرم چه دادی می کشید و
مغیره ای دیگه رسید و
رحمی نداشت بهم ظالم
چی اومده سر منی که
تو ظلمت بیابونی که
شد کوچه ی بنی هاشم
روضه تو از ازل گرفتم
سرتو در بغل گرفتم
یاابتا حسین مظلوم
--------
- جمعه
- 24
- مهر
- 1394
- ساعت
- 13:48
- نوشته شده توسط
- مجید قنبری
ارسال دیدگاه