• سه شنبه 15 آبان 03


دانلودمتن وسبک شب چهارم واحدباصدای جوادمقدم -( منو میزد تو رو میزد )

10049
49

منو میزد تو رو میزد

منو با مشت تو رو از پشت با یه خنجر

منو میزد تو رو میزد

منو تنها تو رو اما با یه لشکر

ریختند به روی سرت بابا

جلو چشم خواهرت بابا

آخ چی کشید مادرت بابا

نیزه کجا حنجرت بابا

نعلا کجا پیکرت بابا

آخ بمیره دخترت بابا

بابایی چرا ازم جدایی

من روی ریگ صحرا تو روی نیزه هایی

امون از این جدایی

-------

نمی دونم عموجونم منو دیده

یا فهمیده کتک خوردم

نمی دونم عموجونم خبر داره

که گوشواره درآوردم

در نیاوردم درآوردن

هدیه برا بچه شون بردن

منو با بی رحمی آزردن

دو سه تا از دخترا مردن

دیشبو از بس کتک خوردن

زیر لگد تاب نیاوردن

نگاهی چشام میره سیاهی

همین طوری بگردم دور سرت الهی

امون از این جدایی

--------

به من خندید به تو خندید

به اشک من به اشک تو

به من خندید به تو خندید

جسارت شد که غارت شد همه خیمه

کی این زنجیرو به پام انداخت

پرستو ها رو به دام انداخت

مسیر ما رو به شام انداخت

کی سنگ از بالای بام انداخت

یکی دو تا نه مدام انداخت

سرت رو پیش چشام انداخت

سرت رو می بوسم حنجرت رو

میخوام تو هم باباجون ببوسی دخترت رو

اومن از این جدایی

------

میخوام بخوابم بابایی

حالم خرابه بابایی

عمه دلش خوش باشه که

رقیه خوابه بابایی

اما نمیشه آخه من

لالایی میخوام بابایی

اینم بهونه است که بگم

بابایی میخوام بابایی

همه میگن دختره بابا نداره

مگه بابا نداره خدا نداره

دخترت از بس کتک خورد

دیگه طفلی نا نداره

اسم زجرو تا میارن پس می افتم

اونقده می ترسم از نفس می افتم

مثل مرگ یک قناری گوشه ی قفس می افتم

آتیش به شهپرم زد

با نیزه تو سرم زد

وای بابا بال و پرم رو کندند

وای بابا موی سرم رو کندند

---------

تو مدینه که من برو بیایی داشتم یادته

منم مثل هر دختری بابایی داشتم یادته

یه آسمون تو دامنم ستاره داشتم یادته

چادر گل دار گل سر گوشواره داشتم یادته

وقتی که غروب عاشورا حرم سوخت

تو حرم هر چی که بود دور و برم سوخت

به خدا آتیش گرفتم پیکرم بال و پرم

 دامنم پیراهنم تا معجرم سوخت

خیمه رو سرم خراب شد و سرم سوخت

تازه شد داغ مدینه عمه می گفت مادرم سوخت

گل خونه که درش سوخت بچه با مادرش سوخت

آه بابا بال و پرم رو کندند

وای بابا موی سرم رو کندند

--------

از آسمون ابری پاییز چشمام که بگم

از کربلا هم بگذرم تو بگو از شام چی بگم

از ماجرای مجلس رقص و می و ساز چی بگم

همه نامحرم همه مست بسه همین باز چی بگم

وقتی عمه ام وارد بزم یزید شد

روی نی محاسن سقا سفید شد

رنگ صورتم پرید و تپش قلبم شدید شد

یکی شون اصلأ به دنبال شر اومد

عمه گفت جلو نیا جلوتر اومد

من نمیدونم چیکار کرد داد خواهرم دراومد

بعد یه عمر عزیزی

ما کجا و کنیزی

---------

www.emam8.com دانلود سبک

  • جمعه
  • 24
  • مهر
  • 1394
  • ساعت
  • 14:10
  • نوشته شده توسط
  • مجید قنبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران