زیر پای ذوالجناح زمین داره میلرزه
رو رکاب آسمون زمین داره میلرزه
عقب یه قافله غباری از تنهایی
بانویی تو محمله تو هاله ی زهرایی
اونی که دلا رو میبره داره میاد
همه ی ماها رو میخره داره میاد
علمدارش جلوی لشکر
ابالفضله پسر حیدر
به همراهش علی اکبر
غمای دنیا رو دلامون میباره
عزیز زهرا تو بیابون آواره
--------
با پاهای خسته و با چشمای بارونی
توی این کویر خشک دارن میان مهمونی
نگرونه مادری کنار یک گهواره
نگرون خشکی و نگرون شیرخواره
صدای فرشته ها به گوش داره میاد
سه ساله تو آغوش عموش داره میاد
بنی هاشم امید اربابن
با جون و دل مرید اربابن
به سرمنزل رسیده ارباب
چه التهابی تو نگاه اربابه
چه اضطرابی تو نگاه اصحابه
عمه ی سادات چقدر اینجا بی تابه
-------
یه طرف چشمه ی نور به سمت دریا میره
یه طرف کرور کرور سیاهی و شمشیره
یه طرف یه پرچمه که بیرق خورشیده
یه طرف تموم دشت لباس شب پوشیده
یه طرف صدای هلهله داره میاد
یه طرف سپاه حرمله داره میاد
پر از نیزه تموم صحرا
کمون دارا جلوی دریا
سر راه عزیز زهرا
چقدر پریشون چقدر اینجا دلگیره
قد یه دنیا دل زینب میگیره
تو دست دشمن تیغ و تیر و شمشیره
- شنبه
- 25
- مهر
- 1394
- ساعت
- 8:9
- نوشته شده توسط
- حمید
ارسال دیدگاه