وای وای وقتی که میدیدم عمم رو زیر تازیونه ها
وای وای وقتی که رو نیزه سنگ خوردی از رو بوم خونه ها
وای وای وقتی از رو نیزه افتادی رو خاکا
وای وای وقتی از رو نیزه دیدی من و بابا
وای وای تا اسم تو رو بردم
وای وای سیلی و لگد خوردم
وای وای من با هر قدم مردم
وای وای ذره ذره جون دادم
وای وای از رو ناقه افتادم
وای وای اسم رفته از یادم
-------
وای وای وقتی که لرزیدم از شرم اون چشمای بی حیا
وای وای وقتی که میبندن سرها رو رو نیزه ها
وای وای از دست نامردا تو کوچه و بازار
وای وای از سیل اشکای این گریه ی زار زار
وای وای تا اسم تو رو بردم
وای وای سیلی و لگد خوردم
وای وای من با هر قدم مردم
-----
وای وای وقتی که میپیچید زنجیرم دور این گلوی من
وای وای وقتی که سر نیزه سرخ میشد با خون عموی من
وای وای پیرم کرد درد این زنجیر رو دوشم
وای وای از درد سیلی و زخم روی گوشم
وای وای این چشما دیگه تاره
وای وای از زخمای گوشواره
وای وای از این معجر پاره
- سه شنبه
- 28
- مهر
- 1394
- ساعت
- 7:37
- نوشته شده توسط
- حمید
ارسال دیدگاه