قلب میدان ، چو غوغا به پا شد
رأس طفلی ، ز پیکر جدا شد
مادری هم ، به اه و نوا شد
واویلا ، به احوال مادر
واویلا ، به شش ماه پرپر
واویلا (۳)
شد پریشان رگِ ، حنجرت اصغرم
غرق در خاک و خون ، شد سرت اصغرم
واویلا (۲)
روی نیزه ، گل ناز مادر
از چه گشتی ، تو با من برابر
پای رأست ، کنم خاک بر سر
واویلا ، چه بیچاره گشتم (لالایی)
واویلا ، چه آواره گشتم (لالایی)
واویلا (۳)
میچکد خونِ تو ، بر سرم اصغرم
حق بده جان دهم ، مادرم ، اصغرم
واویلا (۲)
پر زدی از ، برم ای علی جان
ای جوانِ ، حرم ای علی جان
بعد از تو ، دگر اُف به دنیا
بعد از تو ، من و بار غمها
علی جان (۳)
عمه دامن کشان ، آمده در برت
آه و افغان کند ، با نظر بر سرت
علی جان (۲)
پیکر من ، دگر نا ندارد
خیمه گاهم ، مسیحا ندارد
اکبر من ، که همتا ندارد
نظر کن ، که پشتم شکسته
خونِ دل ، به چشمم نشسته
واویلا (۳)
دست و پا بزن ، ارباً اربای من
گر نخواهی شوم ، در کنارت کفن
واویلا (۲)
شاعر : احسان پیریابی
- دوشنبه
- 4
- آبان
- 1394
- ساعت
- 7:14
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
احسان پیریابی
ارسال دیدگاه