نکن گریه مادر دلم بیقراره
عموت رفته با مشک برات آب بیاره
مگه من ز هاجر خدا کمتر هستم ؟
داره طفل نازم می میره رو دستم
لالایی علی جان لالایی علی جان
شده روی دستاش یه شیش ماهه پرپر
روونه به خیمه یه بابای مضطر
از این داغ عظمی شده قد خمیده
همه فهمیدن که خجالت کشیده
لالایی علی جان لالایی علی جان
شاعر : حمید جواد زاده
- دوشنبه
- 4
- آبان
- 1394
- ساعت
- 16:14
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
حمید جواد زاده
ارسال دیدگاه