ای سایه ی سرم عمو پسر نمی خواهی، پسر نمی خواهی
تا وقتی جون هست به تنم سپر نمی خواهی، پسر نمی خواهی
می خوام بره سرمن، برای حنجر تو
اگه که دستم افتاد، عمو فدا سر تو
—-
خدارو شکر که دست من افتاد رو دومنت، فدای پیرهنت
ببخش اگه که افتادم یه دفه رو تنت، فدای پیرهنت
زخمای تو زیاده یه دست بیشتر ندارم
باید که دستم و رو، کدوم زخمت بذارم
—-
سربازتم تا وقتی که نفس بالا میاد، نفس بالا میاد
عمو چرا صدای اسب تو قتلگاه میاد، نفس بالا میاد
ببین نشون گرفته، حرمله حنجره ام رو
میخواد به سینه تو، بچسبونه سرم رو
شاعر : محسن عرب خالقی
- شنبه
- 16
- آبان
- 1394
- ساعت
- 15:56
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
محسن عرب خالقی
ارسال دیدگاه