ای آشنای زینب ای مقتدای زینب
بشنو نوای زینب هیهات مناالذله
باز آمد از اسارت زینب حدیث غربت
اما نه با حقارت هیهات مناالذله
آرامش و وقارم گردید افتخارم
این ذکر شد شعارم هیهات مناالذله
گرچه ز غم خمیدم هر منزلی رسیدم
فریاد می کشیدم هیهات مناالذله
عشق تو سرنوشتم در کوفه ای بهشتم
با خون سر نوشتم هیهات مناالذله
در بند کوفی دون گفتم به قلب پر خون
ابن زیاد ملعون هیهات مناالذله
گل بود و دست گلچین گفتم به فرقه ی کین
ای ابن سعد بی دین هیهات مناالذله
گفتم به جسم نیلی با روی خورده سیلی
ای خصم حق ، ذلیلی هیهات مناالذله
این قوم نامسلمان گرد سر تو رقصان
گفتم به قلب سوزان هیهات مناالذله
اشک رباب و زینب قلب کباب و زینب
بزم شراب و زینب هیهات مناالذله
هر چند من اسیرم این داغ کرده پیرم
اما مبین حقیرم هیهات مناالذله
ایوب کربلایم دلخسته از جفایم
من دخت مرتضایم هیهات مناالذله
گر دست بسته بودم محزون و خسته بودم
از پا نشسته بودم هیهات مناالذله
بس خصم چنگمان زد از خون که رنگمان زد
از بام سنگمان زد هیهات مناالذله
بین چهره ها تکیده رخسارها دریده
گوید سرشک دیده هیهات مناالذله
گلهای ارغوانی طفلان استخوانی
کردند جانفشانی هیهات مناالذله
کینه برون ز حد شد در شام بی عدد شد
گلهای تو لگد شد هیهات مناالذله
این دختران عشقند نیلوفران عشقند
پیغمبران عشقند هیهات مناالذله
ای وای از حرامی از ظلم و بد مرامی
از ناسزای شامی هیهات مناالذله
ای که تویی حبیبم آواره ی غریبم
داغ تو شد نصیبم هیهات مناالذله
شاعر : سید محمد میر هاشمی
- سه شنبه
- 26
- آبان
- 1394
- ساعت
- 16:43
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
سید محمد میر هاشمی
ارسال دیدگاه