تو روی دست پیمبر تمام قرآنی
تو دست لطف خدا را قدیم الاحسانی
تو زندگاندی خونی تو کشتۀ اشکی
تو در کنار دو دریا ذبیح العطشانی
تویی چراغ هدایت توی تو فلک نجات
تو منجی بشریت به موج طوفانی
تو خون جاری قرآن به رگ رگ توحید
تو روح پاک الهی به جسم ایمانی
تو سایه بان الهی به قلۀ عرشی
چه روی داده که در آفتاب عریانی
تو زیب شانۀ پیغمبر خدا بودی
چه روی داده که زیر سم ستورانی
تنت زتیغ ستم سوره سوره گردیده
به نیزه سوره نوری به خاک فرقنی
یکی نگفت تو تنها عزیز زهرایی
یکی نگفت تو اسلام تو مسلمانی
ز بس کریم و عزیز و بزرگوار استی
برای گریه کنت زیر تیغ گریانی
هنوز وصف تو خرماست نخل میثم را
هنوز بر سرنی آفتاب تابانی
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
- یکشنبه
- 1
- آذر
- 1394
- ساعت
- 6:53
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه