گلی اضطراب
دارد
و نوازشی به لبِ رُباب دارد
عجبا که خوابِ عسل
به خود همه جا حرام کرده
اثراتی از جگـرِ کباب دارد
هوسی به آب
دارد
*
به جهان زد آتش
آهی
و درونِ سینه ،
پُر از شرارِ نگاهی
لبِ نهــر، قافله های سنگ ، ســر ِ
عذاب دارند
نـه امیدی و
نـه وفائی و نـه راهی
نه به تشنه،
جان پناهی
- سه شنبه
- 26
- تیر
- 1403
- ساعت
- 16:1
- نوشته شده توسط
- دادا بیلوردی
ارسال دیدگاه