چشم به هم زدیم و شش ماه گذشت
عمر تو به قد یک آه گذشت
از مقابلم سر شاه گذشت
سر تو با سر ماه گذشت
بین خیمه بی تاب شدی رفتی و
با سه شعبه سیراب شدی رفتی و
بر روی من لبخند زدی رفتی و
روی نیزه بدخواب شدی رفتی
---
کشتی مادر پریشونتو
تا می بینه روی گلگونتو
کاش می شد با معجرم پاک کنم
لکه های خون رو گونه تو
داغ به جون مادر زدی رفتی و
تیر به قلب لشکر زدی رفتی و
پای بابا جنگیدی و رفتی و
روی دستاش پرپر زدی رفتی
-----
آه بلنده چقدر نیزه ها
از سر تو شعله ور نیزه ها
کی سرت رو بسته بر نیزه ها
برگ گل کجا و سرنیزه ها
زیر نور خورشیدی و رفتی و
مثل غنچه خشکیدی و رفتی و
از دل من دل کندی و رفتی و
ناله هامو نشنیدی و رفتی
- دوشنبه
- 2
- آذر
- 1394
- ساعت
- 15:46
- نوشته شده توسط
- حمید
ارسال دیدگاه