نكند مكث كني،وقت شتاب است برو
حال من نيز شبيه تو خراب است برو
دل يقين كرده كه در رفت تو برگشتي نيست
تشنه مي ماني و اين آب سراب است برو
از ترك هاي لبت سوخت دل اهل حرم
دل مادر ز غمت سخت كباب است برو
ترس دارم،تو ولي بد به دلت راه نده
بغل آب روان حرمله خواب است برو
تو خودت آب حياتي وسط اين گرما
به همه دادن از اين آب ثواب است برو
سيب سرخي سر ني كرد اشاره كه بيا
وقت بر ني شدن سيب گلاب است برو
وقت حيراني بابا كمكش كن پسرم
پدر غم زده ات در تب و تاب است برو
ميروي تا سند غربت بابا باشي
نكند مكث كني،وقت شتاب است برو
- شنبه
- 6
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 11:23
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن صرامی
ارسال دیدگاه