• دوشنبه 3 دی 03


اشعار غروب عاشورا -( کشتی رحمت تو دریایی از خونه )

4108
4

غروب عاشورا  

(عاشورا)

کشتی رحمت تو دریایی از خونه

عرش خدا روی ریگ بیابونه

یه تشنه لب خسته و بی حال

افتاده از رو اسب خون یال

همه سرازیرن به سمتش

چی می گذره میون گودال

-----

آسمونم سرخ از حرارت خاکه

تشنه تر از صحرا این تن صد چاکه

میاد سر و صدای نیزه

تو این برو بیای نیزه

شمشیر و تیغ و خنجر و سنگ

می باره پا به پای نیزه

-----

آه افتاد ماه در گودال

ماه افتاد آه در گودال

عمه با نیزه های دور تنت

ساخت یک بارگاه در گودال

بود پیراهنت سفید ولی

می شود راه راه در گودال

می شود راه راه بعد کبود

آخرش هم سیاه در گودال

ای بمیرم برای یک آقا

آمده یک سپاه در گودال

سر تو می رود فقط پایین

گاه در طشت گاه در گودال

داشتند انتظار از نیزه

انتظار شکار از نیزه

تا که زینب برای پیکر تو

ساخت سنگ مزار از نیزه

تا سرت را به نیزه می کوبند

می رود اختیار از نیزه

از تو پیکر بریدنش با تیر

از تو گردن فشار از نیزه

زخم شد سر گشوده از شمشیر

بعد هم بی شمار از نیزه

در تمام مسیر می ریزد

دانه های انار از نیزه

تا نیفتد به خاک می ترسم

از سر از نیزه دار از نیزه

آه سبقت گرفته در این دشت

نیزه از خار خار از نیزه

گفتنی نیست این که افتاده

سر تو چند بار از نیزه

------

به منبر نشسته

به جایی که شش ماهه اصغر نشسته

به پاخیز نامرد

که اینجا به غیر از تو دختر نشسته

حیا کن مبر شمر

ببین کنج گودال حیدر نشسته

نکش خنجرت را

بیانداز وقتی که مادر نشسته

نشسته است بر خاک

کسی که به دوش پیمبر نشسته

در این زخم واره

اگر نیزه برخواست خنجر نشسته

www.emam8.com دانلود سبک

  • سه شنبه
  • 3
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 13:47
  • نوشته شده توسط
  • حمید

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران