• جمعه 2 آذر 03


اشعار شب هفتم محرم -( غصه تو دلم ریختی با لب هات )

2393
1

شب هفتم  

(زمینه)

غصه تو دلم ریختی با لب هات

خیمه رو به هم ریختی با اشکات

چشم آسمون خونه برا تو

عالمو به هم ریختی با چشمات

دیدم که بی صدایی دیدم رو نیزه هایی

چشات خمار خوابه عزیزکم لالایی

من دارم می میرم تو رو می بینم

سرت رو نیزه پر از خونه

من دارم می میرم تو رو می بینم

موهای خونیت پریشونه

-------

داغ تو دیگه درمون نداره

روحمو از تن بیرون میاره

آسمون پر از ابر شه چه فایده

هر روزم اگه بارون بباره

ما زیر تیغ آفتاب تو سایه بون مایی

مادر فدای سایه ات عزیزکم لالایی

ای پرستوی من بسوزه دستی

که از خواب ناز بیدارت کرد

ای پرستوی من بسوزه دستی

که با بی رحمی شکارت کرد

-------

غنچه ای که روی خاک شکفتی

از رو نیزه ها هر بار می افتی

چشم تو به من خیره است یه جوری

ناله ی منو انگار شنفتی

وای من و تنهایی تو اون بالایی

کسی حالم رو نمیفهمه

وای من و تنهایی تو اون بالایی

خدایا دنیا چه بی رحمه

من این پایین رو خاکم تو اون بالا بالایی

ستاره ها رو بشمار عزیزکم لالایی

www.emam8.com دانلود سبک

  • چهارشنبه
  • 4
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 15:11
  • نوشته شده توسط
  • حمید

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران