لای قرآن را باز کردم که آرام بگیرم، آیه آمد:
کهیعص… یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ..
قرآن را از خود سوخته تر یافتم..
جهان آفرینش را شکوهی دیگر است امشب
زمین و آسمان از هر شبی زیباتر است امشب
فلک آراسته بزمی ز ماه و زهره و پروین
عطارد باده گردان، مشتری، رامشگر است امشب
زمین گلشن، فلک روشن، بشر شادان، ملک خندان
فضا خرم، هوا دل کش، صبا جان پرور است امشب
به گوش دل شنو آوای مرغ شب که می گوید
شب میلاد زهرا دختر پیغمبر است امشب
چه زهرا عصمت پاک خدا ناموس پیغمبر
چه زهرا کز فروغش ملک هستی انور است امشب
خدا تبریک می گوید، ملک تسبیح می خواند
که ختم المرسلین را دختری مه پیکر است امشب
چه دختر بَضعهٔ خاتم، چه دختر مفخر آدم
که میلادش بشر را سوی رحمن رهبر است امشب
از این مهر جهان آرا که تابید از سپهر دین
دل هر ذره ای تابان همچو خاور است امشب
ببار ای ابر رحمت، رحمتت را بر گنهکاران
که رحمت رحمة للعالمین را در بر است امشب
(موید) گر سیه شد از گنه طومار اعمالت
ثنای فاطمه روشن گر این دفتر است امشب
...
ای مادر چهار کشته ی عاشورا
ای مرثیه خوانِ ماتم تاسوعا
هر جا که تو را زینب کبری می دید
می گفت که ای وای ، نیامد سقا
…
ای آن که هست بال ملک فرش راه تو
هفت آسمان تجلی تو، جلوه گاه تو
تو کوثر رسول خدایی که از ازل
شد آیه های روشن قرآن گواه تو
ای آفتاب عصمت و شرم و عفاف و حُجب
نور حیا و شرم بود در نگاه تو
شب تا به صبح سیر الی الله کرده ای
مهر و مهند شاهد شام و پگاه تو
با ذکر نام پاک تو شب تا سحر رود
دست نیاز خلق به سوی اله تو
فردا به رستخیز چه خاکی به سر کند
امروز هر سری که نشد خاک راه تو
برخاست ناله از دل کروبیان عرش
افتاد تا به خاک، گُل بی گناه تو
افکنده است بر دل ما سایه های غم
ابری که گشت هالۀ رخسار ماه تو
فخرم همین بس است اگر تو به مرتضی
گوئی «وفائی» است غلام سیاه تو
سید هاشم وفایی
منبع:سایت ظهور
- پنج شنبه
- 21
- اردیبهشت
- 1391
- ساعت
- 8:55
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه