بیست جمادی آمده
وقت شور و شادی
از سوی خالق بر زمین
آمده منادی
بهار دل ها رسید
روح روان ها رسید
محبوبه ی ذات حق
حضرت زهرا رسید
فاطمه جان فاطمه۴
ریزد از سما بر زمین
رحمت فراوان
از مقدم خیرالنسا
نور پاک یزدان
روح صلات آمده
رمز حیات آمده
شفیعه ی محشر و
باب نجات آمده
فاطمه جان فاطمه۴
امشب خدا بر عالمین
داده عز و شوکت
از مقدم زهرا شده
مکه همچو جنت
خنده به لب مادرش
به روی دست گوهرش
بوسه زند از شعف
بر صورت دخترش
فاطمه جان فاطمه۴
آمده هدیه بر نبی
از خدای داور
بر آن رخ نورانی اش
بوسه زن پیمبر
ماه جمالش نبی
خوی و خصالش نبی
جاه و جلالش نبی
علم و کمالش نبی
فاطمه جان فاطمه۴
امشب دل مجنون من
پر زند ز سینه
گه رود در مکه گهی
میرود مدینه
کرده دلم یاد تو
دل شده آباد تو
فاطمه جان هر دلی
امشب شده شاد تو
فاطمه جان فاطمه۴
ای که هستی ممدوحه ی
ذات حی داور
در کتاب الله وصف تو
نور و قدر و کوثر
تو گل پیغمبری
خدیجه را دختری
همسنگر حیدری
شفیعه ی محشری
فاطمه جان فاطمه۴
در شب میلاد تو در
محفلت نشستم
از کرم تو فاطمه
میهمانت هستم
دل شده مهمان تو
نشسته بر خوان تو
شدم نمک گیر آن
سفره ی احسان تو
فاطمه جان فاطمه۴
از باده ی ولایتت
مست مستم امشب
بر رو سیاهت یک نگه
کن به جان زینب
ای بانوی بی حرم
تویی تو تاج سرم
بر من مسکین نما
نگه ز لطف و کرم
فاطمه جان فاطمه۴
هرچه دارم از تو بود
ای بهار دل ها
ورد زبانم تا ابد
ذکر نام زهرا
تویی امید دلم
هستی من حاصلم
به اذن حق نام تو
حل کند هر مشکلم
فاطمه جان فاطمه۴
نام تو یا فاطمه جان
داده عز و جاهم
با دو دست خالی بود
بر شما نگاهم
اسیر دامت منم
کبوتر بامت منم
شکر خدا تا ابد
مادر غلامت منم
فاطمه جان فاطمه۴
خلقت تمام جهان
از برای زهراست
رضایت خالق ز ما
با ولای زهراست
پیمبران مست او
محشر بود دست او
رها شود از جحیم
هرکه شد پابست او
فاطمه جان فاطمه۴
- یکشنبه
- 25
- دی
- 1401
- ساعت
- 12:14
- نوشته شده توسط
- فاطمه سرسخت
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه