ای که در چرخ وجودی آفتابم یاحسین
آتش داغ تو کرد آخر کبابم یاحسین
ای بهار معرفت ای آفتاب زندگی
روز و شب از داغ تو در التهابم یاحسین
ای شهید شاهد ای سردار و ای سالار عشق
بعد تو من پاسدار انقلابم یاحسین
آسمان گرجه به سوی تو سبو بگرفته است
می دهد داغ لب خشکت عذابم یاحسین
من گرفتم از عدو پیراهنت را عطر آن
برده از جان و دل من صبر و تابم یاحسین
گرچه مشگل بود داغ یک گلستان گل ولی
صبر خدمت کرد هرجا در رکابم یاحسین
من به چشمم دیده ام جان دادن پروانه را
از غم پروانه ات شمعی مذابم یاحسین
بس که گلریزی نموده غنچه ات قبر تو را
من ز حال دخترت در اضطرابم یاحسین
بر«وفایی» التفاتی کن که می گوید مدام
خاکبوس آستانت کن خطابم یاحسین
شاعر : استاد سید هاشم وفایی
- دوشنبه
- 9
- آذر
- 1394
- ساعت
- 13:35
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه