• دوشنبه 3 دی 03

 محمود ژولیده

اشعار امام حسن مجتبی(ع)-شهادت -( زهر را در طشت برگرداند اما با جگر )

2591
1

زهر را در طشت برگرداند اما با جگر

خونِ دلها از دهانش ریخت یکجا با جگر

لحظه لحظه ، لخته لخته ، غصه هایش فاش شد

تازه افشا شد چه کرده بغضِ اعدا با جگر

تازه سر وا کرد فریادِ سکوتِ مجتبی

طشت ، معنا کرد غمهای حسن را با جگر

غربت و تنهایی و بی یاریِ او  جای خود

این روایت شرحِ ، عمری داغِ زهرا با جگر

داغ احمد ، داغ مولا ، داغ زهرا ، در دلش

روی هم انباشت ، حالا گشت ، معنا با جگر

زخم سیلی ، زخم پهلو ، زخم سینه ، زخم گوش

بود دهها سال زخم بی مداوا با جگر

هیزمِ آتش گرفته ، تیغ ملجم ، میخ در

این اماناتی است که ، می کرد غوغا با جگر

سوز قرآنش هزاران مرثیه همراه داشت

با زبان ، هر آیه ای ، می خواند و معنا با جگر

آنکه بی لشگر ترین میر و امام محشر است

کرد با بی یاریِ سَختَش ، مدارا با جگر

شد علمدارش حسین ، اما سلاحش صبر بود

وای از دشنام دشمنها به مولا با جگر

بارها شمشیرها در راه مولایش زده

میرِ صفین عاقبت افتاد از پا با جگر

دید از فرماندهان لشگر خود هم جفا

بازهم این را تحمل کرد آقا با جگر

همرهی ، سجاده را از زیر پایش می کشید

زخمِ خنجر هم به رانش داشت امضا با جگر

همسر نامهربانش قاتل جانش که شد

کرد با زهرِ جفا ، حلّ معما با جگر

یوسف آل پیمبر صورتش تغییر کرد

حُسنِ رخسارِ حسن ، شد رنگ خضرا با جگر

تیر باران ، چون تن و تابوت شد،یک تیر هم

آمد و شد آشنا از بِینِ آنها با جگر

زیر سمِّ اسب اما پیکرش پنهان نشد

شرح کن تیر سه شعبه ! کربلا را با جگر

شاعر : محمود ژولیده

  • چهارشنبه
  • 18
  • آذر
  • 1394
  • ساعت
  • 14:42
  • نوشته شده توسط
  • حمید

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران