• جمعه 2 آذر 03

 وحید محمدی

اشعار سالروز ورود حضرت معصومه(س) به قم -( تب باران گرفته چشمانم )

2469
1

تب باران گرفته چشمانم

مست باران ترانه می خوانم

بنویسید عبد معصومه

بنویسید غرق بارانم

بنویسید شیعه ی مولا

نوکری از تبار سلمانم

گاه پای ضریح معصومه

گاه پای ضریح سلطانم

و به لطف کرامت بی بی

سر این سفره باز مهمانم

من اگر بی قرار می چرخم

مست طعم لذید سوهانم

شب لبخند آسمانی هاست

شب بانوی مهربانی هاست

شده ام بار، بار معصومه

میثم روی دار معصومه

بی صدا حرف می زند امشب

نوکری از تبار معصومه

شوق بالای سر به سر دارم

شده ام بی قرار معصومه

در سرم فکر و ذکر دیگر نیست

تا که هستم کنار معصومه

و به قم اعتبار بخشیده

به خدا اعتبار معصومه

ماند حسرت به دل، به سر نرسید

عاقبت انتظار معصومه

به سرم هست شور معصومه

غرق نورم به نور معصومه

*ربنا بعد ربنا* آمد

نور، توحید، اهدنا آمد

همنشین فرشته های خدا

سفره دار ستاره ها آمد

با قدم های او بهشت آمد

با نفس های او خدا آمد

آسمان غرق نور سلطان شد

خواهر حضرت رضا آمد

هر کسی رفت سمت بیت النور

از در خانه مبتلا آمد

مفتخر شد به منصب شاهی

در این خانه هر گدا آمد

در این خانه نوکری خوب است

با فقیران برابری خوب است

سحر آورده، کوثر آورده

نفحاتی معطر آورده

به میان رواق آینه ها

چلچراغی منور آورده

از حوالی کوچه های خدا

بوی موسی بن جعفر آورده

نذر دیدار با امام رضا

چند تایی کبوتر آورده

شده از ریشه های چادر او

حاجت هر کسی بر آورده

و خدا هم به قم، نه معصومه

بلکه زهرای دیگر آورده

به نفس های قم کرم دادند

و به زهرای آن حرم دادند

هست بال و پر ولی الله

اول و آخر ولی الله

هست هم عمه ی ولی الله

هست هم خواهر ولی الله

هست زهرای دیگر این قوم

هست او دختر ولی الله

تاج روی سر پدر، دختر

هست تاج سر ولی الله

مادری کرده او برای رضا

بوده پس مادر ولی الله

همه ی عمر غرق برکت را

بوده در محضر ولی الله

درس خوانده به پای این منبر

پدر او فدای این دختر

شاعر : وحید محمدی

  • سه شنبه
  • 15
  • دی
  • 1394
  • ساعت
  • 15:42
  • نوشته شده توسط
  • حمید

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران