من مانده ام با کوله باری از گناهم
در ورطه ی عصیانم و گم کرده راهم
این بار هم شرمنده از روی تو هستم
آقا غلط کردم دوباره عذرخواهم
من خود به خود آتش گرفتم از خجالت
دیگر به روی من میاور اشتباهم
نفسم مرا از درگه تو دور کرده
حتی نمانده لذتی در اشک و آهم
شیطان نشسته در کمینم یاالهی
من بی کس و کارم بده امشب پناهم
ترسیدم از اینکه ملائک هم ببینند
مخفی نمودم روی از عصیان سیاهم
جان همان بانو که دستش را شکستند
لطفی کن و یک لحظه ای بنما نگاهم
شاعر : رضا باقریان
- دوشنبه
- 7
- تیر
- 1395
- ساعت
- 12:55
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
رضا باقریان
ارسال دیدگاه