برای بار آخر با چشای پر ستاره
سلامت میدم از بالای این دارالاماره
چقد سخته گرفته شد ازم فیض و سعادت
نشد سر روی زانوت بگذارم وقت شهادت
شدم تنهای تنها/ به غیر از "طوعه" اینجا
شب آخر یه یارم/ نموند با مسلم، آقا
شدن سرباز شیطان/ شکستن عهد و پیمان
دلم آشوبه آشوب/ میا کوفه حسین جان
"میا کوفه حسین جان۴"
کجا داری میای؟ باغایی که گفتن دروغه
به جاش بازار تیر و نیزه سازی شون شلوغه
اینا بویی نبُردن از حیا و رحم و غیرت
همه نقشه دارن که جا نمونن از غنیمت
اینا فکر شکارن/ تو پستی تا ندارن
به دخترها و زن ها/ بگو زیور نیارن
دلم شد رنگ لاله/ دعام اینه با ناله
چی میشد تو سپاهت/ نبود طفل سه ساله
"میا کوفه حسین جان۴"
برا اینکه زمین گیرت کنن در اوج پیکار
دیدم بیشتر آقا حرفاشونه حول علمدار
تیرایی بود سه شعبه توی دست یک کمان دار
تیرایی که یکیش بس بود برا قتل یه سردار
نمیدونم یه باره/ چرا غم زد شراره
دلم بد جوری شور زد/ برای شیرخواره
من و یک دنیا آلام/ رسید عمرم لب بام
صبا تو قاصدک شو/ بگو از من به آقام
"میا کوفه حسین جان۴"
شاعر : عبدالله باقری
- یکشنبه
- 28
- شهریور
- 1395
- ساعت
- 6:32
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
عبدالله باقری
ارسال دیدگاه