آهم جگر سوزه آخه چند روزه
دلم تو این کوفه شکسته
همون که با گریه وعده ی بیعت داد
به روم در خونشو بسته 2
برگرد نیا کوفه که مردم اینجا نامردن
برگرد نیا کوفه که از من حیا نکردن
برگرد نیا که قصد جون اکبر و کردن
وای/ منمو این غریبی وای/ که برام شده قسمت
وای/ منمو رسم اینجا وای/ به این زمونه لعنت
کوفه میا کوفه وفا نداره آقا
اینجا کسی شرم و حیا نداره آقا
به دلم، افتاده شدن آماده
از سر ترس و حب دنیا
دیدم که ای مظلوم شلوغ بازارِ
تمومی نیزه فروشا 2
برگرد تا نبینی تو داغ جوونتو آقا
برگرد تا نبینی تو اکبرتو ارباً اربا
برگرد تا که نشکنه حرمت زینب کبری
وای/ میریزه اشک چشمام وای/ غریبونه دل شب
وای/ با گریه هی میخونم وای/ امون از دل زینب
کوفه میا کوفه وفا نداره آقا
اینجا کسی شرم و حیا نداره آقا
حالم پریشونه خدا میدونه
از شهر بی وفای کوفه
دلم چه آشوبه دلهره دارم از
تنگی کوچه های کوفه 2
برگرد نشه خواهر تو اسیر کوچه بازار
برگرد آخه ناموس حیدر کجا و انظار
برگرد روی نیزه نیاد اشکای علمدار
وای/ تو رو به حق زهرا وای/ برو سمت مدینه
وای/ کوفه عذابه واسه وای/ زینب و سکینه
کوفه میا کوفه وفا نداره آقا
اینجا کسی شرم و حیا نداره آقا
شاعر : محسن حسن آبادی
- یکشنبه
- 28
- شهریور
- 1395
- ساعت
- 11:21
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
محسن حسن آبادی
ارسال دیدگاه