فکر شوم کوفي به هتک احترام است
کار کاروانت در اين سفر تمام است
جان من فداي تو و آن خيام پر زلاله ات
گرميايي اي دوست مياور تو با خودت سه ساله ات
اي مه دلربا سوي کوفه ميا
آه از اين دل شکسته
کوفيان گرفتند کمين به کوي و بازار
دستشان پر از سنگ به عزم و قصد آزار
من چه گويم اي شه زاين شهر زاوج کينه و جفا
مي شوند مهيا حسين جان براي جشن نيزه ها
مي شوي سر جدا سوي کوفه ميا
آه از اين دل شکسته
رضا تاجيک
شاعر : رضا تاجیک
- یکشنبه
- 28
- شهریور
- 1395
- ساعت
- 11:38
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
رضا تاجیک
ارسال دیدگاه