باید دوید وهمره باد بهار شد
باید مطیع امر دلِ بیقرار شد
بایدمسیرشرق گرفت وسراغ صبح
همراه کوچ قافلهء انتظار شد
بایدبرای دیدنش ازمرز شب گذشت
همراه نور و همسفر شهسوار شد
بایدصبوربود و دل از غیر او برید
رسوای کوی وبرزن وشهرودیارشد
باید که استوار ستود عشق ماندگار
بی خوفِ قُرب ومنزلت و اعتبار شد
با کام تشنه پای برهنه دوید و رفت
همدرد خاک و همنفس شوره زار شد
باید که دیده شست و وضوی نماز کرد
دل بیقرار آمدن شهریار شد
شاعر : جلال پورسلیمانی
- یکشنبه
- 28
- شهریور
- 1395
- ساعت
- 14:36
- نوشته شده توسط
- جلال پورسلیمانی
- شاعر:
-
جلال پورسلیمانی
ارسال دیدگاه