نامه نوشتن بيا ، واويلا، تو سينه نفس مونده
سفير محزون تو، تو كوفه، فاتحهش وخونده
------------
با خون دل برات دعا كنم دعا براي بچه ها كنم
ميميرم از اين غم كه چطوري تو روي زينبت نيگا كنم
واي(پسر فاطمه،كوفه ميا)3
=====================
پيكر بي جون من، مي گرده، تو كوچه وبازار
نديده هيچ مهموني، تو دنيا، با تشنگي آزار
-------------
بويي نبردن از مهر ووفا آدماي بي احساس وصفا
پذيرايي ميشن مهموناشون با تيغ و تير وسنگ ونيزه ها
=====================
ستاره ها مي باره، تو چشمام، مثل گل ياست
ز روي بلندي حسين، مي افتم، شبيه عباست
----------
رو به ماه مدينه ميزنم، سر رو ديوار كينه مي زنم
با نوحه بي بي رقيه جان،آقا دارم به سينه مي زنم
رضا تاجيك
شاعر : رضا تاجیک
- دوشنبه
- 29
- شهریور
- 1395
- ساعت
- 11:0
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
رضا تاجیک
ارسال دیدگاه