حسين جان ـ حسين جان
مهمان سرگردانم
به لب رسيده جانم
رفتم سر بازار کـوفـه گريد بحالم دار کـوفـه
* * * * * * * * * *
حسين جان ـ حسين جان
ازمن پذيرايي شد
مهمان تماشايي شد
اي دلبرم دلم شکسته من ماندم و دو دست بسته
* * * * * * * * * *
حسين جان ـ حسين جان
عشق تو اي دلدارم
کشيده پاي دارم
من ريزد از چشمم ستاره رفتم سـوي دارالعماره
* * * * * * * * * *
حسين جان ـ حسين جان
جانم رسيده بر لب
هستم بياد زينب
کوفه ميا کوفه دو رنگ است
بروي بام کوفه سنگ است
* * * * * * * * * *
سيد محسن حسيني
شاعر : سید محسن حسینی
- دوشنبه
- 29
- شهریور
- 1395
- ساعت
- 11:8
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
سید محسن حسینی
ارسال دیدگاه