شده چشمانم پر ستاره به قلبی غرق در شراره نوایم بر دارالعماره
حسین جان حسین جان
به کوفه میا که همه عهد و پیمان بستند
همه تشنه به خون پاکت هستند/ دلم را شکستند
عزیز زهرا حسین ثارالله 3
میان چنگ غم اسیرم شدم دلخوش، هستی امیرم به راه عشق تو بمیرم
حسین جان حسین جان
مهمانم، ولی بر لب من رسیده جانم
منی که مسلمان این قرآنم/ دگر بی نشانم
من چشم به راه عزیزانیم دارد تماشا پریشانیم
سنگی نشسته به پیشانیم
عزیز زهرا حسین ثارالله 3
ببین دشمن داده عذابم ببین غرق در اضطرابم که شرمنده من از ربابم
حسین جان حسین جان
سرگردان در این کوچه های دیار ماتم
ز طوعه بپرس ای حسین احوالم/ دلم شد پر از غم
دیشب به خوابم جسارت دیدم من غصه ی بی نهایت دیدم
زینب به بند اسارت دیدم
عزیز زهرا حسین ثارالله 3
رضا تاجیک
شاعر : رضا تاجیک
- دوشنبه
- 29
- شهریور
- 1395
- ساعت
- 11:54
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
رضا تاجیک
ارسال دیدگاه