به نام خدا
نظرت سمت من نامه سیاه افتادست
ودلم باز به پابوس توراه افتادست
دیدن روی تودرخواب عجب رویایست
به دل سنگ من این خواب گواه افتادست
زده ام فالی واین بار چه دیدن دارد
قصه ی فال گدایی که به شاه افتادست
ماه تا مشهدتوراه نشان خواهدداد
نوری از گنبدتودردل ماه افتادست
از خجالت همه ی دست دلم می لرزد
بس که دور ازتودرآغوش گناه افتادست
چه بگویم که دل از بی سروسامانی ها
بی توعمریست که از چاله به چاه افتادست
گله کم نیست ولی لب به سخن نگشایم
سروکار دل من بی توبه آه افتادست
"دل خوشم که به من اقبال کبوتر دادی"
تانگویند که بی پشت وپناه افتادست
شاعر : بهبود صادقیان نژاد
- سه شنبه
- 30
- شهریور
- 1395
- ساعت
- 13:35
- نوشته شده توسط
- بهبودصادقیان نژاد
- شاعر:
-
بهبود صادقیان نژاد
ارسال دیدگاه