خسته و بی کس بر سر دارم دلزده از این شهر و دیارم
می سوزه قلب من از غصه ی تو بین آذر
بگم از اهل کوفه با تو مولا حرف آخر
دیگه از این بی صفاتر/ دیگه از این بی حیاتر/ دیگه از بی وفاتر
تو همه دنیا پیدا نمیشه
واویلا واویلا 4
مي چكه اشك از ديده ي تارم دلزده از اين شهر و ديارم
مي ترسم اي بهارم از خزونِ باغ ياست
ببین در حال رفتن می کنم من التماست
تو رو به اون ماه ليلا/ ديگه نيا كوفه مولا/ که قتلگاه مثل اینجا
تو همه دنيا پيدا نميشه
واویلا واویلا 4
غرق خجالت از تو نگارم دلزده از اين شهر و ديارم
نوشتم تا بيايي سمت كوفه واي از اين غم
امون از كربلا و قحط آب و از محرم
ميگم با اين قلب پردرد/ تو رو خدا مولا برگرد/ شهري با اين خيل نامرد
تو همه دنيا پيدا نميشه
واویلا واویلا 4
احسان جاودان
شاعر : احسان جاودان
- جمعه
- 2
- مهر
- 1395
- ساعت
- 9:10
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
احسان جاودان
ارسال دیدگاه